نظامهای بهرهبرداری ما در چه عصری از دورانهای تاریخی کشاورزی به سر میبرند؟ آیا از “کشاورزی سنتی” به “کشاورزی مدرن” موسوم به تعالیم انقلاب سبز گذر نمودهایم؟ آیا چالشهای کشاورزی مدرن در ایران، الزامات رسیدن به “کشاورزی پایدار” متکی بر شیوههای پست مدرن را بطور کامل فراهم نموده است؟ آیا نقش چرخه های پرماکالچر (کشاورزی مبتنی بر فرهنگ بومی) و دانش درون-زای تاریخی، به انتهای خود رسیده است؟ پاسخ به این پرسشها چندان سخت نیست. بویژه زمانی که بدانیم و آگاه باشیم که کشاورزی جهان در عصری پای گذارده که به عصر “کشاورزی هوشمند” موسوم است. در واقع؛ پویش شتابناک فنآوری سبب افزایش سرعت تغییرات، عدم توازن، ایجاد فرصتهای جدید و شکاف بین شیوه تولید کشاورزی در بین جوامع گردیده است.
فناوریهای زیست شناختی، اینترنت اشیاء، اتوماسیون و هوش مصنوعی این تهدید را ایجاد میکنند که تغییرات پارادایمیک در نظامات بهرهبرداری کشاورزی و مسئله دستیابی به امنیت غذا سریعتر از آنی تغییر یابند که اقتصادهای ملی بتوانند خود را با آنها تطبیق دهند. از سوی دیگر فشارهای شدید بر منابع آبی، خاکی و ناامنی غذایی باعث تخریب نظام های بهرهبرداری سنتی گشته و پدیده گرمایش زمین، افزایش سطح آب دریاها، اسیدی شدن اقیانوسها، ذوب شدن یخچالها، تغییرات اقلیمی، زیست محیطی و سلامت را هدف قرار داده و بهیقین، امنیت غذایی جهان را تا سال ۲۰۵۰با چالشی بنیادی روبهرو میکند.